سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کاش تازیانه هایی بر سر یارانم بود تا درحلال و حرام تفقّه می کردند . [امام صادق علیه السلام]

تلنگر

یکی از مراجعین قبلی بنده که از افسردگی رنج  میبرده و تحت نظر بنده و باتجویز دارو و الته اراده و تلاش خودش و بالاتر از همه لطف خدا بهبود یافته واز خوانندگان یاذاشتهای بنده نیز هستند و به بنده لطف دارند در تایید ارزش درمان صحیح و طی دوره درمان در تایید بنده یادداشت بر یادداشت قبلی گذاشته بودن کاش خودشان را معرفی کرده و باعث خوشحالی من شوند.البته لازم به ذکر است که بنده در مطب فرم ارجاع پزشک خانواده را میپذیرم شاید در این بین کمکی به مراجعین باشد.لطفا شما هم به دیگران اطلاع دهید تا نگران هزینه ویزیت نباشن.آدرس مطب شیراز خیابان زند روبرو 20متری سینما سعدی جنب بانک کارآفرین ساختمان آریا طبقه چهارم تلفن32349522   شنبه تا چهارشنبه عصرها




علی ::: سه شنبه 93/7/15::: ساعت 8:58 عصر

  • دوستی در باره رههای درمان افسردگی و سرانجام آن نظر داده و پرسیده بودند.اولا افسردگی یک بیماری دوره ای است که بر اساس سن شروع بیماری،جنسیت فرد،آسیب پذیری ژنتیکی فرد و زمینه خانوادگی،شغل بیمار و محیط و جامعه و زمان شروع و نحوه ادامه و نوع درمان سیر متفاوت دارد.بحث من در یاذاشت قبلی ضرورت شروع درمان  تحت نظر یک متخصص فن بود که کسی جز متخصص اعصاب و روان یا همان روانپزشک نمی باشد.فرد در گام اول باید به روانپزشک مراجعه کند تا بیماری وی تشخیص داده شده و برنامه درمانی او تنظیم و پیشنهاد گرذ.گام دوم درمان پذیرش برنامه درمانی و اجرای درست آن می باشد.برای درمان افسردگی روشهای مختلفی مانند دارو و روان درمانی و شوک برقی و نوردرمانی و ......وجود دارد که فقط پزشک باید نوع یا انواع درمان را تجویز کرده وبه بیمار پیشنهاد کند.وظیفه بیمار در این بین اجرای برنامه درمانیست.لازم به ذکر می باشد که کسب مهارتهای اجتماعی و ارتباط با دیگران و تصحیح شیوه زندگی و ورزش مناسب و تغذیه متعادل و حمایت خانوادگی لازم نقش مهمی هم در جلوگیری از ایجاد افسردگی و هم در سیر درمان دارد.درمان هرچه باشد اگر درست و مطابق برنامه باشد و تحت نظر پزشک تا پایان ادامه یابد موجب بهبودی سریعتر و بهتر میشود.بعلاوه شانس باز گشت علایم بیماری بسیار کمتر شده و اگرهم دوباره رخ دهد خفیف تر بدوه و به راحتی به درمان جواب میدهد.درمان ناقص و یا قطع زودهنگام دارو باعث شده بیماری زودتر باز وبا علایم شدیدتر گشت کرده و  بدتر به درمان جواب دهد



علی ::: سه شنبه 93/7/15::: ساعت 1:35 عصر

در یادداشت قبلی علایم افسردگی را بیان کردم و متذکر شدم که این اختلال علاوه برآنکه لذت زندگی و شور و نشاط را از انسان میگیرد و باعث عدم اعتماد به نفس و احساس پوچی در انسان میکند انگیزه کار و تلاش را در انسان از بین برده و یا کاهش داده و قدرت تصمیم گیری را در انسان ضعیف کرده و هدفمندی را در انسان کشته و اورا نه تنها از پیشرفت باز میداردکه باعث میگردد کارآیی روزمره انسان و ارتباطات شغلی و عاطفی و خانوادگی او دچار اختلال گردد، در این میان وبا شدت گرفتن و پیشرفت و عدم مداوای بیماری ،بیمار نه تنها از زندگی بهره و لذت نبرد که شالوه زندگی دچار اختلال شده و قطار حرکت آن باز می ایستد.امروزه در عصر پیشرفت علم و صنعت و فن آوری برای این اخلال نیز درمانهای متناسب با نوع بیماری و شدت و دوره آن و نیز سن و جنسیت فرد بیمار وجود دارد.اما لطفا از خوددرمانی پرهیز کرده و درمراجعه به پزشک تعلل نکنید چرا که خود درمانی و یا دیر مراجعه کردن به طبیب موجب کهنه شدن بیماری و ایجاد اشکال در درمان میگردد.لطفا به صحبتهای افراد عیره متخصص نیز توجه نکنید.بسیاری میگویند هرچه دارو نخوریم بهتر است و اگر در سن کم دارو بخوریم وابسته شده و همیشه باید دارو را استفاده گنیم.این گفته کاملا غلط است.علم امروز با سند و مدرک  و برپایه تحقیقات کاملا کنترل شده و علمی در مراکز مختلف علمی و دانشگاههی معتبر در سرتاسر جهان میگوید به محض تشخیص بیماری باید درمان شروع گردد تابیماری راح تر و سرعتر کنتر ل و درمان شده و عوارض آن  به حداقل برسد.هرگونه تاخیر در شروی درمان از نظرعلمی مردود و خیانت به یبمار است.اتفاقا هر چه زودتر درمان را شروع کنیم بیماری راحت تر کنترل شده و عوارض کمتری برجای گذاشته و فرد نیاز به دوره درمان کوتاهتری دارد.تا دیداری دیگر شب خوش و روزگار به کام




علی ::: یکشنبه 93/7/13::: ساعت 11:7 عصر

آیا تاکنون احساس کرده اید که گرفته هستید و چیزی شما را خوشحال نمیکند.یا علیرغم داشتن همه امکانات از چیزی لذت نبرده و دل و دماغ انجام کارها و تفریحاتی راکه قبلا برای انجام آن شوق و ذوق داشته اید دیگر ندارید.شده گاهی در رختخواب و شب هنگام آرزوی یک خواب داشته باشی یا بر سفره شما غذای بسیار لذیذ و دلخوه شما باشد و شما هیچ تمایلی به آن داشته باشید.آیا شده شغل یا حرفه ای که سالها برای درس خوانده و آرزوی داشتن آن را داشته و برای آن در امتحانهای سخت ورودی شرکت کرده و ز مراحل سخت گزینش گذشته تا به رسیده اید دیگر دوست نداشته باشی:آیا شده به زندگی و شادی و نشاط و خوشحالی دایم به مرگ و مردن فکرکرده و و گوشه نشینی و انزوا را بر در جمع بودن و تفریح و خوشحالی و نشاط دور هم ترجیح دهید.دیگر از سینما رفتن و رانندگی کردن لذت نبرید.هیچ علاقه ای به همسر نداشته باشید،در آسانترین کارها تصمیم گیری برای شما مشکل باشد ویا اینکه خود را ناچیز و حقیر بپندارید وآنقدر خود را بی ارزش تصور کنید که به فکر پایان دادن به زندگی خود باشید.آیا شده دیگر حوصله کار و تفریح و مطالعه و تحمل دیگران را نداشته و زود از کوره دررفته و با همکاران و ارباب رجوع دست به گریبان شده و به این خاطر موقعبیت شغلی خود را از دست و یا ارتقاء لازم را پیدا نکرده و از هم قطاران خود عقب مانده و احساس سرخوردگی و سردرگگمی کنید.این یعنی افسردگی.آیا به نظرتان این وضعیت نیاز به دمان ندارد؟اگر دارد که حتما همینطور است چرا برای مراجعه به پزشک امروز و فردا و این دست و آن دست میکنی.ابه نظر خودت به چه قیمتی و یا به چه دلیلی برای درمان مراجعه نمیکن.منتظر نظر شمایم تا فرصتی دیگر .ه




علی ::: شنبه 93/7/12::: ساعت 12:55 عصر

در پاسخ به یادداشت یکی از دوستان در رابطه با جراحی زیبایی چند نکته را به عرض میرسانم.هیچکس منکر ارزش زیبایی نیست چنانکه گویند خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد.و هرکس باید تلاش کند که ظاهری آراسته و نیکو و زیبا داشته باشد.بحث پرداختن غیره منطقی به این مقوله و فراموش کردن بقیه جنبه ها و اولویتهای زندگی جهت فرار از یک مشکل خیالی و به دست آوردن یک ظاهر کاذب است بدون اینکه به این فکر کنیم که در زندگی فقط زیبایی صورت نیست که ارزش دارد.یادم هست یک بار در یک سمپوزیوم جراحی زیبایی که به عنوان سخنران دعوت شده بودم چه شکایتها که همکاران جراح پلاستیک بینی از بعضی بیماران که بدون دلیل منطقی برای عمل مراجعه میکنند که نداشتند.دوستی میگفت هر چه به مریض میگویم این مدل بینی که میخوای به صورت شما نمی آید نمی پذیرد.روزی برای کاری به اتاق عمل یکی از بیمارستانهای خصوصی رفتم.مادری در اتاق انتظار نشسته بود و بادیگری درد دل میکرد و میگفت این سومین باراست که وام میگیرد تا بینی دخترش را عمل کند.وقتی مخاطب ازو پرسد چرا سه بار جواب داد که حریفش نمیشود و این بار آخر صرفا به این دلیل که دوستش گفته از کنار دماغت زیبا نیست و در عکس روز عروسی ناجور برای سومین بار دست به این کار زده است.حرف من این است که در کنار زیبایی ظاهری زندگی اولویتهای دیگر هم دارد .البته یادمان باشد که عمل به خاطر چشم و هم چشمی و تقلید و پذیرش کورکورانه نظر دیگران نباشد.فقط قدری تامل کنیم.همین.




علی ::: جمعه 93/7/11::: ساعت 1:16 عصر

<      1   2   3   4   5   >>   >
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 74


بازدید دیروز: 6


کل بازدید :83207
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<